جامعه شناسان برای تحلیل مسئله مواد مخدر و سوء مصرف آن نظریه های متفاوتی مطرح کرده اند و بسیاری از برنامه های پیشگیرانه نیز متکی بر همین نظریات بوده اند. نظریه جامعه شناختی متنوعی مربوط به سبب شناسی سوء مصرف مواد مخدر در نوجوانان مطرح است.
از دیدگاه نظریه ناهماهنگی در سازمان اجتماعی، وجود گسترده اعتیاد در برخی نقاط جامعه ناشی از مشخصات سازمان اجتماعی است. مصرف مواد مخدر در برخی بخش های جامعه تشویق می شود و امکان دسترسی به آن برای افراد فراهم است. طرفداران این نظریه، در این حالت جامعه را ناهماهنگ می دانند زیرا بخشی از مردم قادر به درک و جذب هدف های جامعه نیستند و یا نمی توانند با وصول به هدف های مطلوب اجتماعی احساس رضایت و کفایت کنند و در نتیجه به سوی الکل و سایر مواد مخدر روی می آورند تا رضایتی را که نتوانسته اند در رابطه با هدف های جامعه کسب کنند از طریق دیگر به دست آوردند.
طرفداران این نظریه از جهت دیگر هم جامعه را ناهماهنگ می دانند که هنجارهای غالب اجتماعی مربوط به منع مواد مخدر قادر به تنظیم و کنترل مصرف این مواد مخدر نیستند و قدرت و نفوذ هنجارهای اجتماعی که مانع مصرف مواد مخدر، الکل و دخانیات هستند، نظیر سایر هنجارها به هنگام تغییرات اجتماعی کاسته می شود.
در کشورهای صنعتی با ظهور فرهنگ خاص جوانان و تشدید آن، بسیاری از هنجارهای موجود جامعه مورد بی اعتنایی قرار گرفته اند و مصرف مواد مخدر در شهرهایی که متشکل از گروه های نامتجانس هستند و دچار تغییرات سریع اجتماعی می شوند به میزان بیشتری دیده می شود تا شهرهایی که هنوز حالت سنتی روستایی خود را حفظ کرده اند. در واقع در شهر های بزرگ همراه با افزایش ناهماهنگی در ساخت اجتماعی از نفوذ هنجارهای غالب بر مواد مخدر کاسته شده است. طرفداران این نظریه معتقدند که اگر جامعه قادر به جلوگیری از مصرف مواد مخدر یا تهیه و توزیع آن نباشد دچار ناهماهنگی است.
نظریه انحراف از هنجارها، مصرف مواد مخدر را انحراف از هنجارهای جامعه می داند. در اذهان مردم عادی، مصرف کننده مواد مخدر کسی است که احساس مسئولیت نمی کند و توسط همسالان یا افراد بدخواه منحرف شده است. مجریان قانون بیشتر معتقدند که اعتیاد مانند امراض مسری است که از افراد معتاد یا بدخواه به دیگران سرایت می کند. جامعه شناسان این نظر را نسبتاً خام می دانند و معتقدند که معتاد کسی است که هنجارهای غالب جامعه را به خوبی جذب، درک و هضم نکرده است و یا آن که هنجارهای غالب را نپذیرفته و طرد کرده است.
مثلاً شخص ممکن است دچار بی هنجاری شود، آرزومند کسب رضایت و احساس کفایت از طریق وصول به هدف های مطلوب اجتماعی باشد. اما راهی موجه و مشروع که مورد قبول جامعه باشد برایش باز نشود، در این حالت فرد ممکن است باور کند که مواد مخدر می تواند جانشین و راهی نسبتاً آسان برای کسب رضایت شخصی باشد و یا فرد ممکن است به یک فرهنگ فرعی راه پیدا کند که اعضای آن برخی هنجارهای غالب جامعه را طرد کرده باشند. در فرهنگ فرعی مصرف مواد مخدر به عنوان وسیله ای برای رهایی یا خروج از فرهنگ مسلط و کسب تجربه های تازه و عملی مجاز محسوب می شود.