نظریه روابط و تعاملات خانواده در اعتیاد

خانواده ای که در آن محبت وجود دارد، افراد آن نیز روانی شاد و دلی آرام و بانشاط دارند. به زندگی امیدوار و دلگرم خواهند بود، خود را در این جهان پرآشوب تنها و بی کس نمی دانند، تا تعادل و آرامش نفسانی خویش را از دست بدهند. با آن که برقراری ارتباط، بسیار ساده و سرراست به نظر می آید اغلب ارتباطات به سوء تفاهم و تفاسیر بد ختم می گردند. طبعاً چنین سرانجامی منجر به ایجاد احساس ناخوشایند و سرخوردگی در روابط شخصی و حرفه ای می گردد.

با تکیه بر روابط همراه با دلبستگی میان کودک و والد، یادگیری اجتماعی و ویژگی های شخصیتی و روانی اجتماعی، تعاملات درون خانواده را بر مصرف آزمایشی مواد مخدر در دوره نوجوانی مؤثر کرده است. والدینی که فاقد ارزش ها و معیارهای درون خانوادگی هستند و روابط توأم با مهر و عطوفت در آن ها کمتر مشاهده می شود و یا مادرانی که از آرامش روانی کافی برخوردار نیستند و نظارت آن ها بر رفتار فرزندانشان کم است، فرزندانی تربیت می کنند که در دوره نوجوانی در معرض مشکلات متفاوتی قرار می گیرند.

از جمله روابط نادرست با والدین و ایجاد رابطه با افراد ناسازگار و همسالانی که مصرف کننده مواد مخدر هستند. لذا همان گونه که می بینیم این نظریه بر نقش روابط گرم و صمیمی و ایجاد دلبستگی توأم با ایمنی میان کودک و والد تأکید بسیاری دارد. چندین پژوهش نیز نشان داده است، نوجوانانی که حمایت و تشویق کمتری از سوی والدین دریافت کرده اند، بیشتر به مصرف آزمایشی مواد مخدر گرایش پیدا می کنند.

نظریه شناختی سوء مصرف مواد مخدر

بر اساس دیدگاه شناختی، آشفتگی های روانی، ناشی از خطاهای شناختی تفکر است. اختلالات روان شناختی ناشی از تفکر ناکارآمد برخاسته از باورهای ناکارآمد است. با تغییر و اصلاح تفکر ناکارآمد، فرآیند بهبودی آغاز و با اصلاح باورهای ناکارآمد این بهبودی ادامه می یابد. دیدگاه شناختی بر این باور است که سوء مصرف کنندگان مواد مخدر از نظر شناختی در برابر مصرف مواد مخدر، آسیب پذیرند. به عبارت دیگر تحت شرایطی در این افراد باورهای خاصی فعال می شوند که احتمال سوء مصرف مواد مخدر را در آن ها افزایش می دهد. این باورهای کاملاً فردی و غیر متعارف (نظیر بدون سرحال شدن و نشئگی نمی توانم با دیگران بجوشم) در موقعیت هایی خاص فعال می شوند و احتمال مصرف مواد مخدر را افزایش می دهند.

نظریه روابط و تعاملات خانواده در اعتیاد

تعریف باورها

باورها چهارچوب های شناختی نسبتاً ثابت و پایداری هستند که به سادگی در برابر تجارب تغیر نمی یابند. افرادی که افسردگی دارند، خود، دنیای خود و آینده شان را با نگاهی منفی می نگرند که احساس ناامیدی، گناه و غم را به دنبال دارد. افراد مضطرب نیز در مورد آینده باورهای منفی و ناراحت کننده ای را دارند که منجر به اجتناب، اضطراب و حتى حملات اضطرابی می شود. اگر در این شرایط مداخله روان شناختی و درمان صورت نگیرد این باورهای مضر و آزار دهنده علی رغم وجود شواهد عینی برای امیدواری و این که شرایط چندان هم نامساعد نیست، استمرار می یابد. سه گروه از باورهای ناکارآمد هستند که به تصمیم ناگهانی فرد برای مصرف مواد مخدر می انجامد:

باورهای پیش بینی کننده اعتیاد

باورهای پیش بینی کننده به وجود «انتظاراتی خاص» از مواد مخدر اشاره دارند مثلاً این که «اگر ماده مخدر استفاده کنم، آدم پرقدرتی می شوم».

باورهای تسکین جویی اعتیاد

باورهای تسکین جویی آن هایی است که در مورد ویژگی آرام بخشی مواد مخدر شکل می گیرد. مثلاً «اگر ماده مخدر را مصرف نکنیم میل به مصرف آن کماکان ادامه می یابد».

باورهای تسهیل کننده و آسانگیری اعتیاد

باورهای آسان گیرانه باورهایی است که در آن ها مصرف مواد مخدر حتی علی رغم نتایج و عواقب آن قابل قبول است. مثلاً «این حق من است تا مواد مخدر بکشم چرا که شب و روز زحمت می کشم، پس به عواقبش می ارزد».